جدول جو
جدول جو

معنی پشت رو کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پشت رو کردن
(وَ)
وارون کردن بدانگونه که جانب انسی وحشی شود و ابره بزیر و آستر به روی افتد. وارونه کردن جامه و غیر آن. واژگون کردن چنانکه جامه یا کیسه یا قبائی را
لغت نامه دهخدا
پشت رو کردن
وارونه کردن جامه کیسه قبا و مانند آن
تصویری از پشت رو کردن
تصویر پشت رو کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت و رو کردن
تصویر پشت و رو کردن
برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
مقلوب کردن. منقلب کردن. برگرداندن جامه بصورتی که رو پشت و پشت رو شود
لغت نامه دهخدا
(رَ جَ / جِ شُ دَ)
وردار ورمال کردن. لفت و لیس کردن. بردن و خوردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت و رو کردن
تصویر پشت و رو کردن
وارونه کردن جامه کیسه قبا و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت ریش کردن
تصویر پشت ریش کردن
مجروح کردن پشت ستور و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار